سلام احسان جونم خوبی عزیزم خسته نباشی تو خونه نشستن و قرنطینگی خوش می گذره
این روزها مامان مریم ات یک دل سیر پسرش رو می بینه راستی چقدر خوب کردی برنامه سال
تحویل را نساختی سلامتی ات از همه مهم تر هست این روزها از خودت مراقبت کن نگران احوالت
هستم روز سال تحویل یک لایو بذار که روی ماهت رو ببینم البته از قبل اطلاع بده که من آنلاین
باشم فکر کنم اولین سالی هست که اجرای سال تحویل را نداری حتما سر سال تحویل دلگیر
هستی ای جانم فدای دلت بشم راستی بگم از کارهایی که ما در قرنطینگی می کنیم میرقصیم
ورزش می کنیم کتاب می خوانیم اشپزی می کنم امروز هم واسه عید شیرینی درست کردم الان
کارم تموم شد یعنی هلاک شدم ولی شیرینی های خوشگلی شد ای جان کاش اینجا بودی تا واسط
شیرینی می آوردم خلاصه جایت خیلی خالی هست که دستپخت رو مزه کنی انشالله سال ۹۹ که
سال بهم رسید نمان است همه این دلتنگی ها و حسرت ها و اینکه منتظر باشم یا به آقای سعیدی
رو بزنم که واسطه ازدواج من و تو شود اون هم حالا دیگر تلگرام من را نمی خواند و جوابم را
نمی دهد دلم بدجور شکسته خدا خودش فقط یک راهی جلوی پایم بگذاردچون به بنده های
خدا که امیدی نیست راستی احسان جونم مواظب خودت خیلی باش دوستت دارم خوب بخوابی
خوابهای شیرین ببینی دوستت دارم عاشقانه عشقم را باور کن
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,